در زندگی بعدی، کاش می‌شد مسیر را وارونه طی کنم. در آغاز، پیکری بی‌جان و مرده باشم و آن‌گاه راه آغاز شود.

در خانه ای از انسان‌های سالمند، زندگی را آغاز کنم و هرروز همه چیز، بهتر و بهتر شود. به خاطر بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند. بروم و حقوق بازنشستگی‌ام را جمع کنم. و سپس، کار کردن را آغاز کنم.

روز اول، یک ساعت طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت. سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هرروز ، جوان‌تر خواهم شد. آن‌گاه برای دبیرستان آماده‌ام؛ و سپس به دبستان می‌روم و آنگاه کودک می‌شوم و بازی می‌کنم. هیچ مسئولیتی نخواهم داشت. آنقدر جوان و جوان‌تر می‌شوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم. و آن‌گاه نه ماه ، در محیطی زیبا و لوکس ، چیزی شبیه استخر ، غوطه‌ور خواهم‌شد. و سپس با یک لحظه برانگیختگی شورانگیز ، زندگی را در اوج به پایان برسانم!

"وودی آلن"

 

حالا که اینگونه نیست، شاید بهتر باشد جور دیگری به زندگی نگاه کنیم! جور دیگری لبخند بزنیم و به روزهای خوب امیدوار باشیم!





مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها